رقص معاصر نوعی هنر پر جنب و جوش و خلاق است که دائماً به دنبال بازتاب دیدگاه های متنوع دنیای ما است. از آنجایی که جامعه رقص در تلاش برای تجسم فراگیری و ارائه تجربیات مختلف است، مفهوم متقاطع بودن اهمیت فزاینده ای پیدا کرده است. متقاطع بودن، اصطلاحی که کیمبرله کرنشاو ابداع کرده است، تأثیر متقابل پیچیده طبقه بندی های اجتماعی مانند نژاد، جنسیت، تمایلات جنسی و وضعیت اجتماعی-اقتصادی را تأیید می کند. در حالی که هدف رقص معاصر پذیرش متقاطع بودن است، در انجام این کار با چالشهای مهمی نیز مواجه است. هدف این مقاله بررسی چالشهای کلیدی تمرین متقاطع در رقص معاصر و تأثیر آنها بر جامعه رقص است.
مبارزه برای دیده شدن
یکی از چالش های مهم در تمرین تلاقی در رقص معاصر، مبارزه برای دیده شدن است. دنیای رقص اغلب اجسام و تجربیات خاص را بر دیگران اولویت می دهد و استانداردهای سنتی زیبایی و فرم را تداوم می بخشد. رقصندگانی که با قالب معمولی سازگار نیستند ممکن است تشخیص و قدردانی از کارشان دشوار باشد. این مبارزه برای دیده شدن بر رقصندگان جوامع حاشیهنشین تأثیر میگذارد و شنیدن صدای آنها و نمایش داستانهایشان در صحنه رقص معاصر را به چالش میکشد.
تخصیص منابع
چالش کلیدی دیگر تخصیص منابع در جامعه رقص معاصر است. بودجه محدود و حمایت از رقصندگان با پیشینه های مختلف می تواند مانع از توانایی آنها در خلق و نمایش آثارشان شود. این کمبود منابع، چرخه ای را تداوم می بخشد که در آن صداهای خاصی بر روایت رقص تسلط دارند، در حالی که برخی دیگر برای دسترسی به ابزارها و بسترهای لازم برای بیان هنری خود تلاش می کنند. تخصیص منابع نقش مهمی در تعیین اینکه داستان های چه کسی گفته می شود و تجربیات چه کسانی در چشم انداز رقص معاصر ارزش گذاری می شود، ایفا می کند.
دینامیک قدرت
پویایی قدرت در جامعه رقص مانع مهمی برای تمرین متقاطع بودن است. ساختارهای سنتی قدرت و امتیاز غالباً به نفع گروههای خاصی است، و این امر برای رقصندگان به حاشیه رانده شده به رسمیت شناخته شدن و احترام به دیدگاههایشان چالش برانگیز است. ماهیت سلسله مراتبی دنیای رقص می تواند موانعی برای کسانی ایجاد کند که به دنبال به چالش کشیدن روایت های موجود هستند و برای فراگیری بیشتر تلاش می کنند. پرداختن و از بین بردن این پویایی های قدرت در ایجاد یک محیط رقص که در آن تقاطع می تواند رشد کند ضروری است.
بازنمایی و توکنیسم
در حالی که تلاشها برای افزایش بازنمایی در رقص معاصر قابل ستایش است، اما خطر افتادن به توکنیسم وجود دارد. توکنیسم زمانی اتفاق میافتد که افراد از پسزمینههای به حاشیه رانده شده به شیوهای سطحی یا نمادین، بدون پرداختن به پویاییهای قدرت و نابرابریهای سیستمی، وارد شوند. بازنمایی واقعی فراتر از دیده شدن صرف است و نیازمند تعهد به تقویت صداها و دیدگاه های متنوع است. پیمایش خط بین بازنمایی و نشانه گرایی یک چالش پیچیده در تمرین تقاطع پذیری در رقص معاصر است.
ایجاد فضاهای فراگیر
ایجاد فضاهای واقعاً فراگیر در جامعه رقص معاصر یک چالش چند وجهی است. فراتر از دعوت از رقصندگان مختلف برای مشارکت است و نیاز به ارزیابی مجدد هنجارها و شیوه های موجود دارد. فضاهای فراگیر نیازمند تلاشی عمدی برای رسیدگی و کاهش موانعی است که مشارکت و پیشرفت رقصندگان را از متقاطع هویت های حاشیه ای محدود می کند. این فرآیند شامل به چالش کشیدن تعصبات ریشهدار، پرورش فرهنگ احترام و تفاهم، و جستجوی فعالانه دیدگاههایی است که از لحاظ تاریخی به حاشیه رانده شدهاند.
نتیجه
تمرین تلاقی در رقص معاصر طیفی از چالشهای پیچیده را ارائه میکند که نیازمند تلاش هماهنگ جامعه رقص است. غلبه بر این چالش ها برای ایجاد یک منظره رقص که به طور واقعی تنوع تجربیات انسانی را منعکس می کند، ضروری است. با پرداختن به مبارزه برای دیده شدن، تخصیص منابع، پویایی قدرت، بازنمایی و ایجاد فضاهای فراگیر، جامعه رقص می تواند به سمت آینده ای عادلانه تر و فراگیرتر کار کند. پذیرش تلاقی فقط یک هدف نیست، بلکه یک سفر ضروری برای رقص معاصر است تا غنا و پیچیدگی بشریت را به طور واقعی نشان دهد.